سفارش تبلیغ
صبا ویژن

حجتالاسلام والمسلمین صدیقی در جمع فعالین ستاد مردمی احمدینژاد: ب

ارسال  شده توسط  احسان شهامتی در 88/2/24 4:36 عصر

حجت‌الاسلام والمسلمین صدیقی در جمع فعالین ستاد مردمی احمدی‌نژاد: برای احمدی‌نژاد کار نکنید، پشیمان می‌شوید!

تازه زیارت عاشورا تمام شده بود که وارد حسینیه شد. جمعیت را شکافت و در جمع صمیمانه بچه های فعال انتخابات بر صندلی ساده جلوی حسینیه که اسمش حسینیه شهید همت ستاد انتخاباتی دکتر احمدی‌نژاد گذاشته شده، نشست. بچه ها دور صندلی حلقه زدند و او سخن آغاز کرد. آیه ابتدای سخن به خودی خود یک منبر بود: ان الذین قالوا ربنا الله ثم استقاموا تتنزل علیهم الملائکه… اقرار به ربوبیت پروردگار کافی نبود. مسلمانان بدر باید استقامت می کردند. استقامت یک نفر هم کافی نبود. “و من تاب معک” از ضرورت ایستادگی اهل ایمان می گفت و این همان آیه بود که رسول خدا را پیر کرد که فرمود: «شَیبتنی سورة هود»

سخن آغاز شد تا حجت‌الاسلام والمسلمین صدیقی با کنایه و اشاره از ناگفته ها بگوید و رهروان را شیوه طی طریق بیاموزد. گفت کارهایتان از سر شکر باشد و برای خدا؛ نه برای این و آن. از کلمبیا گفت و از ژنو. می گفت برخی تنگ نظرند. سخن به ضربه علی(ع) در روز خندق هم کشید تا برق شمشیر علی را بشناسیم و در عین حال لطف او به دشمنانش را هم دریابیم. تنین کلامش و یادی که از امام زمان(عج) می کرد، در ذهن ها ماند و قطرات اشکی که از روضه فاطمیه بر جبین ها نقش بست تا درس آن روز را برای همیشه در خاطرمان قاب کند…

«همیشه کارهایتان از سر شکر باشد. اعملوا آل داوود شکراً. خدا با ما رفاقت می کند. خدا دائماً ما را کمک می کند. خدا ما را تنها نمی گذارد. نمازتان را شکراً به جای بیارید. کارهایتان شکراً باشد. وقتی شکراً باشد، آدم شاد است. اگر این گونه نباشد، آدم همیشه دغدغه دارد. مدام با خودش می گوید می شود یا نمی شود. بریم فلان جا خودی نشان بدهیم؛ بعدها آقا یک کاره ای می شود ما را هم یه کاره ای می کند. اگه نشد خیلی به خودت نفرین می کنی. اما اگر شکراً بود، همیشه شادی. اعملوا آل داوود شکراً.

یکی از علما می فرمودند من به آقای طباطبایی گفتم شما که با قرآن زندگی کردید، مؤثرترین آیه ای که در زندگی دیدید کدام است؟ ایشان به این آیه اشاره کردند: «اذکرونی اذکرکم و اشکرولی اشکرکم.» ذکر و شکر. کار خدا هر چه هست، نعمت است. “هو معکم اینما کنتم.” کجا خدا با شما نبوده؟ کجا تنها بودید؟ کجا خدا شما را واگذاشت…؟

حضرت امیر در منشور حکومتی‌اشان به مالک اشتر دستور می‌دهند که ? گروه را در گروه مشورتی خود راه نده. اول آدم‌های بخیل. شخصی محضر امیرالمومنین اظهار نیاز کرد. حضرت به او عنایتی کردند. کسی که کنار امیرالمومنین بود گفت یاعلی! اگر کمتر هم می‌دادید، او را کفایت می‌کرد. حضرت فرمودند الهی مثل تو در جامعه زیاد نباشد.

آدم های بخیل به درد هیچ کاری نمی خورند. الحمد الله هنوز برای شما پول مزه نکرده است. الهی که هیچ وقت مزه نکند. آدم های پول پرست، بخیل هم می شوند. حضرت به مالک فرمودند تو که نماینده من هستی، وکیل هستی، مراقب باش اطرافت آدم بخیل نباشد.

دوم آدم های ترسو. ترس ننگ است. الجبنُ عارٌ. این جمله مال امام حسین(ع) است. آدم ترسو به هیچ دردی نمی خورد. این محبوبیتی که نصیب رئیس جمهور ما آقای احمدی نژاد شده است را ببینید. هر کس می خواهد، تنگ نظر باشد. این واقعیتی است که شده است. خدا عزیز کرد.

علتش را من در چند چیز می دانم. ائمه یک قولی به ما دادند. فرمودند هرکسی خودش را به ما بچسباند، دامان علی را بگیرد، گوشه چادر حضرت زهرا را بگیرد، دم از ما اهل بیت بزند، هر کسی ورد زبانش مهدی باشد، قیام و قعودش مطرح کردن وجود نازنین حضرت باشد، فرمودند زَیَنّاهُم. اگر شما ما را رونق بدهید، ما پر رونقتان می کنیم. هر کسی رونق ما باشد ما رونقش می دهیم.

و بیُمنِه رُزِقَ الوَری و بوُجودِهِ ثَبَتَتِ الارضُ و السماء. وجودِهِ لَطفٌ و تَصرُّفِه لطفٌ آخَر. یکی اصل وجود امام زمان است که آقای ما جان عالم است. لو لا الحجة لساخت الارض باهلها. اگر امام زمان نباشد، زمین قرارش را از دست می دهد. اگر آقای ما نباشد زمین اهلش را فرو می برد. آقای ما آقای عالم است. حضرت ابراهیم جاعلٌ للناس بود ولی امام زمان ما امام همه خلایق است. امام ملائکه است. امام زمین است. امام خورشید است. امام کائنات است. در دعای ندبه می خوانید: اَینَ صدرُ الخَلایق؟ رئیس کل عالم است. وجود نازنینش همه را جمع کرده است. ضرورت وجود امام، ضرورت ادامه فیض خداست. اگر این نباشد، فیض خدا جاری نمی شود.

نکته دوم تصرفه لطف آخر. وجود مبارک امام زمان تصرف می کند در اراده دشمن. آنچه دشمن می خواهد عکسش می شود. آن صحنه های خطرناک را برای ناکامی نظام ما و برای به هم خوردن اوضاع ما در آمریکا راه انداختند. آن همه هزینه کردند که یک جوری رو کم کنند. خدا هم روی خودشان را کم کرد. یریدون لِیُطفِئوا نورَ الله بِاَفواهِهِم. این دست خداست. یدالله فوق ایدیهم. تمام نقشه هاشان را با مبانی دقیق علمی، روان شناختی و… تنظیم می کنند اما جواب نمی دهد. چرا؟ برای اینکه دست بالای دست بسیار است. یک دستی خدا بالای این دست ها قرار داده است. تمام نقشه ها با یک نگاه امام زمان به هم می خورد.

خود آقای رئیس جمهور برای من می گفتند برای رفتن به آن دانشگاه خیلی ها مخالف بودند. گفتم نه. اینکه می گوید گفتم نه، دست خودش نیست. یک تصرفی هست. آن کسی که میزبان ما بود، رئیس دانشگاه، آمد از اول هر چه خواست گفت. ببین چه قشنگ در آمد. و تصرفه لطف آخر.

در این جریان ژنو هم همین بود. آنها همه نقشه ها را طرح کرده بودند که به نفع خودشان باشد. چرا؟ چون آقای احمدی نژاد مروج امام زمان است. تهاجمی دارد پیش می رود. هر جا می رود سخن از امام زمان است. آقاجانمان را دارد مطرح می کند.

در میان فضائل امیرالمومنین یک چیز علی را برجسته کرد، عبادت امیرالمومنین که نظیر نداشت اما مدالی که خدا پیغمبرش را مامور کرد تا به علی بدهد این بود: ضَربَتُ علیٍّ یومَ الخَندَق اَفضَل مِن عِبادَتِ الثَّقَلین. جنگ احزاب بود دیگر. مشرکین، اهل کتاب، تمام دنیا هم دست شده بودند. مدینه که پایگاه مسلمان ها بود محاصره شده بود. زمینه از نظر علمی و سیاسی و تحلیل های اجتماعی به نفع مسلمانان نبود. در این شرایط امیرالمومنین کاری کرد که کارستان شد. یک ضربتی زد که با این ضربت پایه های کفر لرزید.

رهبر انقلاب را ببینید. هیچ جا نشده حتی در بزرگترین جلسات، در بحران ها ایشان کمترین تزلزلی در وجودشان دیده شود. در قضیه کوی دانشگاه خواص هم ناامید شده بودند. من گریه بعضی از افراد خیلی قوی را در جریان کوی دانشگاه دیدم. اما آمد دو سه جمله خطاب به امام زمان گفت، تمام شد. حرکت باید تهاجمی باشد. این شجاعت است. ضربت علی یوم الخندق.

امیرالمومنین فرمودند که مالک! سه گروه را دور خودت راه نده. یکی آدم بخیل است. دیگری آدم ترسو است. دیگر آدم حریص است که مملکت فروشی می کند. خود فروشی می کند. این سه تا ریشه اش یکی است. و ریشه اش سوء ظن به خداست. آدم فکر می کند خدا او را فراموش کرده است.

برای آقای احمدی نژاد کار نکنیدها! پشیمان می شوید. اگر برای شخص کار کردید والله ضرر می کنید. اگر تشخیص دادید که ایشان برای خدا کار می کند، ایشان مفیدتر است، اگر تشخیص دادید، برای خدا کار کنید. اگر هم اطرافیان ایشان از شما خوششان هم نیامد، آن وقت پشیمان نمی شوید. کار برای خدا. قل اِنَّما اَعِظُکم بواحِدَه اَن تَقوموا لله مَثنی و فُرادی.

اگر برای خدا بود هیچ وقت شما شکست نمی خورید. امام برای چه همیشه پیروز بود؟ برای اینکه شعارش این بود که ما مامور به تکلیفیم. ما پیروز بشویم یا شکست بخوریم پیروزیم. کار برای خدا همیشه پیروزی است. کار برای غیر خدا همیشه شکست است. بیهوده خودتان را خراب نکنید. کار برای خدا. کار برای خدا. کار برای خدا.

نکته بعدی؛ ان الذین قالوا ربنا الله ثم استقاموا تتنزل علیهم الملائکه. اگر شما کارتان برای خدا بود و بعد هم مقطعی نبود. علی گفتید و ادامه داشت، اگر این گونه بود، خدا وعده داده که تتنزل علیهم الملائکه. اینها می آیند و کمک می کنند. چیزهایی که بلد نیستید در ذهنتان می آید.

نکته بعدی این است که حرکتتان حرکت تخریبی نباشد. حرکت تخریبی همواره حاکی از ضعف است. ظلم به کسی نکنید. تهمت به کسی نزنید. غیبت کسی را نکنید. فحش به کسی ندهید. قداست کار و راهتان را تا آخر حفظ کنید.

وجود مبارک حضرت امیر فرمودند که المُرُوَّتُ اَربَع. مروت چهارتاست. اول تواضع. شما باید خادم مردم باشید. به این خدمتگذاریتان افتخار کنید. هم در مقابل کسی که برایش کار می کنید هم وقتی مردم را دعوت می کنید متواضع باشید.

نکته دیگر اینکه اگر موقعیتی دارید، رقیبی مزاحمتان شد، مقابله به مثل نکنید. خُذِ العَفو وَالامُر بِالعُرف و اَعرِض عَنِ الجاهِلین. ما مسلمان می خواهیم زندگی کنیم. شیوه شما، روش شما، منش شما بزرگی باشد. کینه توز نباشید. این کار مال کفار است. مال تربیت نشده های در مکتب اسلام است. حتی اگر رقیبتان فحش داد و ایجاد مزاحمت کرد برخورد نکنید.

سوم، اَلعَطاءُ بِلا مِنَّه. اگر کار می کنید منت نگذارید. خدمت باشد؛ اما خدمت بدون منت. اگر خدمت با توقع بود، دیر یا زود ضایع می شود. مرید حضرت زهرا باشید. گدای بی بی باشید. اِنَّما نُطعِمُکُم لِوُجهِ الله لانُریدُ مِنکُم جَزاءً و لا شَکورا.

نکته آخر، النَّصیحَتُ مَعَ العَداوَه. کسی با شما دشمن است؛ شما هم می دانید؛ از عداوتش خبر دارید؛ ولی نسبت به او هم دلسوز باشید. خُردش نکنید. دستش را بگیرید بلندش کنید.

خب! چه کار بکنیم؟ دعا. از دعا غفلت نکنید که دعا مرده زنده می کند. دعا معجزه می کند. ولی دعا شرایط دارد. شرطش این است که وَابتَغوا اِلیهِ الوَسیله. با واسطه پیشش بروید. با حضرت زهرا بروید. این ایام، ایام نقاهت جانباز امیرالمومنین است…

*رجا - محمد مهدی تهرانی

 
? / اردیبهشت / ???? - ساعت: ??:?? ق.ظ

آقای خاتمی لطفا عزا بگیرید!

ارسال  شده توسط  احسان شهامتی در 88/1/18 10:0 عصر

آقای خاتمی! لطفاً عزا بگیرید

ع- امامی

در اخبار داشتیم که جناب خاتمی مطابق معمول! و در ادامه افاضات تأمل برانگیز خود (که هر از چندی با زیر سئوال بردن مبانی انقلاب اسلامی و آرمانهای شاخص بنیانگذار کبیر آن، حضرت امام خمینی (ره) و طرح شبهات سست و نابجای خود، از یکسو غریو سوت و کف سرسخت ترین دشمنان انقلاب و جمهوری اسلامی را در تشویق خود بلند کرده! و از سوی دیگر با تضعیف ارزشهای انقلاب، زخم ناسور دیگری بر دل دلسوختگان و شیفتگان امام و رهبری و مستضعفان وارد می سازد!) در اظهار فضل عجیب دیگری و در راستای همنوایی با همفکران تجدیدنظرطلب و مدعیان اصلاحات در هجمه ناجوانمردانه علیه دولت اصولگرای نهم، اقدام اخیر و خبیثانه اتحادیه اروپا در خارج کردن نام گروهک ورشکسته و جنایتکار منافقین از به اصطلاح فهرست تروریستها را به عنوان بهانه دیگری برای جوسازی علیه دولت دکتر احمدی نژاد قرار داده و ضمن تبرئه و تطهیر جنایتهای غرب و غفلت از دشمنی استکبار جهانی با جمهوری اسلامی ایران، فرموده است:

«امروز وقتی دوران گذشته را با دوران کنونی مقایسه می کنیم از یک سو احساس سرافرازی می کنیم و از سوی دیگر دلمان برای کشور می سوزد[؟!]» سپس درباره یکی از دستاوردهای دولت اصلاحات که باعث سرافرازی وی بوده، گفته است: «در گذشته کاری شد که همه دنیا گفتند منافقین تروریست هستند اما امروز چه کرده ایم و چه شده است که نام آنها از لیست تروریست درآمده است؟ آیا این خدمت به خون شهیدان است[؟!]»؟!

هر چند اعتراضات به حقی به این اظهار نظر نامعقول و مغرضانه خاتمی بیان شده و از جمله آقای حسین شریعتمداری طی یادداشت کوتاهی در کیهان (یکشنبه 14 بهمن، ص.2) با عنوان دستمال کاغذى! حق مطلب را تا اندازه ای ادا کرده و پاسخ شایسته ای به این اظهار فضل! خاتمی داده است اما به نظر می رسد بازهم در این زمینه نیازمند روشنگری بوده و لذا صاحب این قلم لازم دیدم تا نکاتی را به اجمال به استحضار خوانندگان محترم برسانم:

اولین نکته اینکه آقای خاتمی چنان از بابت مصیبت عظمای! خارج شدن منافقین از فهرست تروریستی اتحادیه اروپا ابراز دلتنگی و پریشانی خاطر نموده، کاّنه ما تابحال و صرفاً به دلیل قرار داشتن نام آن گروهک روسیاه و دشمنان خدا و خلق خدا در فهرست کذایی اتحادیه اروپا، قائل به تروریست بودن منافقین بودیم و چون دیگر اتحادیه اروپا –که خود همدست و شریک جرمِ اگر نه تمام، دستکم بسیاری از جنایات و عملیاتهای تروریستی دشمنان انقلاب و به ویژه فرقه جهنمی رجوی می باشد- نام این گروهک را از فهرست مقدس! و غیرقابل خدشه! خود خارج کرده و نیز از آنجا که از نظر برخی از روشنفکران عزیز! ما تنها معیار تشخیص صحیح از سقیم، میل و تشخیص غربیها است و لاغیر! لاجرم چاره ای نداریم جز اینکه از امروز منافقان را نه به عنوان یک گروهک تروریستی جنایتکار که دستش به خون صدها و بلکه هزاران تن از عزیزترین فرزندان و سرمایه های ملت آلوده است، بشناسیم بلکه لابد باید ایشان را بعنوان مبارزان راه آزادی! در آغوش نیز بفشاریم!

و انگار اتحادیه اروپا تابحال با قرار دادن این گروهک جنایتکار در آن فهرست مسخره و هم ردیف کردن سازمان استالینیست به اصطلاح «مجاهدین خلق» با گروههای مبارز و مشروعی چون حزب الله لبنان و حماس فلسطین، منتی بر سر ما داشت و حالا که این منت و این فیض عظمی!- به فتوای اخیر آقای خاتمی!-«به دلیل عملکرد نابخردانه! دولت فعلی!» از ما دریغ شده، باید خاک عزا بر سر کنیم!(1)

سازمان جهنمی و فاشیستی که سرکرده جنایتکار آن در مصاحبه های متعدد و رسماً منتشر شده با نشریات و روزنامه های غربی، به ترور هزاران تن از مردم ایران، از مقامات عالیرتبه بگیر تا شهروندان بیگناه صراحتاً اعتراف کرده و بعبارتی خون بیش از 6 هزار نفر از مردم غیرنظامی را بر گردن گرفته(2) (و این تازه سوای آن جنایات فجیع و بی نظیری مانند بمب گذاری در هفتم تیر و قتل عام نزدیک به 100 تن از عالیترین رده های مدیریت نظام تنها در یک شب که نظیر چنین فاجعه و عملیات تروریستی با چنین گستردگی شاید در سرتاسر تاریخ بشریت یافت نشود!، یا انفجار دفتر نخست وزیری در هشتم شهریور 1360 و سوزاندن فجیع رئیس جمهور و نخست وزیر کشور، آنهم کمتر از یک ماه پس از انتخاب شدن و استقرار دولت! است که سازمان به دلایل مختلف از جمله هراس از تبعات منفی آن، علیرغم شواهد روشن از پذیرش رسمی مسئولیت ارتکاب آنها خودداری کرده است!)

سازمان خیانتکار و خبیثی که اوج رذالت و پستی خود را در دوران دفاع مقدس و با به عهده گرفتن نقش ستون پنجم ارتش متجاوز صدام بعثی به نمایش گذاشت تا جایی که این رذالت حتی مورد انزجار سلطنت طلبان و سایر گروههای ضد انقلاب که حداقل و در ظاهر اندکی عرق وطن دوستی دارند، قرار گرفت!

ثانیاً این دست بیانات که متأسفانه مکرر در مکرر در اظهارات آقای خاتمی دیده شده و در واقع به جزئی لاینفک از ادبیات خاصّ وی بدل شده، بخوبی عقبه فکری ایشان و نیز کسانی که چون وی می اندیشند و یا وی را به عنوان مقتدای فکری و سیاسی خود پذیرفته اند(3) نشان داده و نیز شاخص خوبی است تا ملت عزیز ما و بویژه جوانان با تأمل در این قبیل اعمال و گفتار، در مقطع حساس پیش رو و انتخابات سرنوشت سازی که بدون اغراق، اکنون چشم همگان اعم از موافق و مخالف در داخل و در خارج به آن دوخته شده است، تصمیمی صحیح و خداپسندانه و موافق با آرمانهای انقلاب اسلامی و معمار آن حضرت امام خمینی (قدس سره) اتخاذ و ان شاءالله چون همیشه دشمنان و بدخواهان را مأیوس نمایند.

خاطرم هست 8 سال قبل و در همین ایام که کم کم فضای جامعه برای انتخابات دور هشتم ریاست جمهوری آماده می شد، دکتر علی مطهری(4) طی نامه سرگشاده ای ضمن طرح انتقادات اساسی خود از افکار و عملکرد آقای خاتمی و دولت اصلاحات، به ایشان پیشنهاد کرد که از شرکت در انتخابات دور بعدی خودداری کرده و میدان را به دیگران بسپارد که البته – چنانکه انتظار میرفت- این پیشنهاد با اعتراض و پرخاش مدعیان آزادی بیان و نقدپذیری روبرو شد!

آقای مطهری در تشریح پیشنهاد خود دلایلی را ذکر کرد که یکی از آنها دلیل کلی ایشان مبنی بر اصلح بودن حضور فردی غیرمعمم در عرصه سکانداری قوه مجریه به عنوان یک اصل و قاعده کلی و مورد تأکید بزرگانی چون استاد شهید مطهری و نیز خود حضرت امام بود، و دلیل دیگر نیز به وجود اشکالات عمده در منش و افکار شخص آقای خاتمی بر می گشت. ایشان در فرازی از این نامه با اشاره به «وجود نوعی شیفتگی در آقای خاتمی به مغرب زمین و متفکران غربی»، و نیز روحیه صلح کلی وی و اینکه ایشان فقط و فقط درصدد جذب همه گروهها و اقشار بوده و لذا مواضع بعضاً مبهم و یا حتی متناقض اظهار می نماید، این گونه روحیات آقای خاتمی را به درستی «مخّل استقلال مکتبی» (که لازمه یک مسئول بلندپایه نظام مکتبی جمهوری اسلامی است.) قلمداد نمود و سپس خاطره ای از مخالفت استاد شهید مطهری با رفتن آقای خاتمی به خارج و آلمان پیش از پیروزی انقلاب اسلامی (به دلیل شناختی که آن شهید فرزانه و متفکر بصیر از این روحیات آقای خاتمی داشتند و احتمال تأثیرپذیری منفی وی از دیدن ظواهر زندگی غربی را قوی می دانستند) به عنوان شاهد مدعای خود مطرح نمود. (نامه سرگشاده دکتر علی مطهری به آقای خاتمی، آبان 79، به نقل از «اصلاح‌طلبی» نوشته دکتر علی مطهری، چاپ چهارم، صدرا، ص.151) و البته دیدگاههای لیبرالیستی و به اصطلاح روشنفکرانه آقای خاتمی که مکرراً با فراموش کردن اقتضائات سِمَت خود به عنوان رئیس قوه مجریه نظام مکتبی جمهوری اسلامی، در کسوت یک ایدئولوگ! و نظریه پرداز روشن فکر! به طرح دیدگاههای بعضاً ساختارشکنانه و مغایر با مبانی و ثوابت فکری نظام پرداخته و البته همچنان نیز بر این رویه غلط و بیگانه پسند اصرار دارد، دلیل واضحی بر صحت و درستی این مدعا می باشد.

در اینجا ضروری است که این اظهار نظر اخیر اقای خاتمی را با مقیاس و ترازوی دیدگاههای حضرت امام خمینی (ره)، بنیانگذار کبیر انقلاب اسلامی به محک گذارده و انحراف بارز آن از دیدگاههای حضرت امام و نیز شخصیتهای برجسته و بنیانگذار انقلاب اسلامی را مستنداً بیان نماییم.

بویژه این نکته از آن رو اهمیت خاص می یابد که از یاد نبریم در طول 8 سال اصلاحات و بالاخص طی 3 سال اخیر و بعد از پاسخ منفی قاطعانه ملت به آقای خاتمی و دولت مدعی اصلاحات و شکست سنگین و مفتضحانه رادیکالهای تجدیدنظرطلب در انتخابات حماسی سوم تیر و پس از آن، حضرات که در هوچیگری، شانتاژ و جوسازی سرآمد اقران هستند! در کمال وقاحت و پررویی و با خیال خام فراموش شدن سوابق مشعشع! خود در امام زدایی و دشمنی آشکار با تقریباً تمام آرمانهای روشن و شاخصهای انکارناپذیر خط امام و حتی در موارد نه چندان معدودی، توهین گستاخانه به خود حضرت امام در لوای آزادی، نام امام را همچون قرآن معاویه! بر سر نیزه تزویر کرده و به دروغ خود را خط امامی! و بلکه صاحب انحصاری خط امام!؟ نامیده و گستاخانه و در عین حال مذبوحانه کوشیده اند تا با پنهان شدن در زیر عَلَم دروغین امام خواهی، اعتبار امام را به نفع افکار و امیال ضد امامی خود مصادره نموده و مردم را دچار اشتباه و انحراف نمایند! و در این میان و با کمال تأسف، برخی متولیان رسمی و حتی از وابستگان به بیت و دفتر امام نیز بر خلاف تأکیدات صریح و فراوان امام در خصوص منع اطرافیان از مداخله در جناح بازیهای رایج و نیز منع شدید ایشان از خرج کردن اعتبار وابستگی و انتساب به امام و بیت امام به سود جریانات سیاسی، به این وادی وارد شده و برخلاف رضایت امام حیثیت و اعتبار کسب شده از ناحیه انتساب به امام را آنهم به سود تجدیدنظرطلبانی که مخالفتشان با اصلی ترین آرمانهای امام اظهر من الشمس است!، هزینه کرده و با غفلتی شگفت انگیز از وجود اینهمه زاویه و تعارض میان دیدگاههای روشن امام و گفتار و کردار امثال آقای خاتمی، در کمال بی انصافی، گاه به تلویح و با برخی اقدامات ضمنی (اقدامات سئوال برانگیزی از قبیل حاتم بخشی از کیسه اعتبار امام و اهدای سخاوتمندانه! دفتر امام به آقای خاتمی!؟ دعوت ایشان به عنوان سخنران در مراسم مختلف حرم امام از سوی متولیان رسمی مرقد که جملگی از همفکران چپی – و بعضاً چپ زده!- خاتمی هستند،(5) آنهم در حالیکه وی دیگر هیچ سمت رسمی در کشور ندارد! نگارش مقالات بعضاً مغالطه آمیز و پرخاش جویانه در اعتراض به منتقدان خاتمی یه نام «دفاع از اندیشه امام در برابر متحجران!؟» و در مقابل سکوت در برابر تحریفات و توهینهای صریح همفکران خود و آقای خاتمی به آرمانهای امام و...) و گاه به تصریح! آقای خاتمی را «نزدیکترین فرد به اندیشه و سیرة امام!» لقب داده و با پرخاش به منتقدان افکار لیبرالیستی خاتمی، خود جفای دیگری بر امام مرتکب شده اند! جفایی که یقیناً باید در فرای قیامت و در محضر امام نسبت به آن پاسخگوی باشند و خدا کند که از عهدة پاسخگویی به در آیند!

قبل از هر چیز خطاب به امثال آقای خاتمی که رضایت و خوشایند «همه دنیا!» (بخوانید غرب مستکبر!) را معیار درستی یا نادرستی اظهار نظر و اقدام می دانند و بیهوده تلاش می کنند تا با هر شیوه ای، رضایت خاطر مستکبران زیاده خواه غربی را به دست آورند، این نص صریح کلام آسمانی را یادآور شویم که:

«ولن ترضی عنک الیهود و لاالنصری حتی تتبع ملتهم» (سوره مبارکه بقره آیه 120)

خوب است آقای خاتمی و همفکران ایشان که از یکسو خود را مدعی انحصاری خط امام می نامند! و از سوی دیگر امروز از بابت حذف نام منافقین از فهرست اتحادیه اروپا به فغان آمده و نارضایتی غرب از دولت نهم را به مثابه چماقی برای کوفتن بر سر رقیب انتخاباتی خود علم کرده اند!، نسبت خود را با این فرمایشات روشن امام مشخص و شفاف نمایند:
«باید هیچ سستی نکنیم و از این ترس نداشته باشیم که فلان رادیو یا دولت خارجی چه میگوید، رادیوها باید به ما فحش بدهند! آن روزی را که آمریکا از ما تعریف کند،باید عزا گرفت! آن روز که کارتر و ریگان از ما تعریف کند، معلوم میشود در ما اشکالی پیدا شده است، آنها باید فحش دهند و ما هم باید محکم کارمان را انجام دهیم.» (صحیفه امام،ج.18،ص.242)

و «نباید توقع داشته باشیم که اینها برای ما خوب بگویند، اگر خوب بگویند معلوم میشود که ما خیانتکاریم! اگرچنانچه آمریکا از ما تعریف کند و روزنامه‌های آمریکا از ما تعریف کنند، آن وقت است که مردم باید بگویند این چه است قضیه؟ یک قضیه‌ای است که دارند تعریف میکنند!» (همان،ج.9،ص.527)

و خلاصه اینکه «آن روز که دشمن از ما تعریف کند، باید عزا بگیریم و در خودمان شک کنیم!»

شایسته و ضروری است که جناب خاتمی که امروز دولت نهم را به دلیل در پیش گرفتن رفتاری که به ادعای وی سبب نارضایتی طبع لطیف! غرب گردیده و آنها را به حذف منافقین از آن فهرست مضحک تحریک کرده، سرزنش می کند و خلاصه مقصر اصلی این مصیبت عظمی! را دولت نهم میداند، موضع خود را نسبت به این فرمایشات نورانی حضرت امام روشن کند:

«غرب و شرق تا شما را از هویت اسلامی‌تان به خیال خام خودشان بیرون نبرند، آرام نخواهند نشست. نه از ارتباط با متجاوزان خشنود شوید و نه از قطع ارتباط با آنان رنجور. همیشه با بصیرت و چشمانی باز به دشمنان خیره شوید و آنان را آرام نگذارید که اگر آرام گذارید، لحظه‌ای آرامتان نمی‌گذارند.» (صحیفه‌نور، ج.21، ص.109)

و از آن مهمتر:

«نکته مهمی که همه ما باید به آن توجه کنیم و آن را اصل و اساس سیاست خود با بیگانگان قرار دهیم این است که دشمنان ما و جهانخواران تا کی و تا کجا ما را تحمّل می‌کنند و تا چه مرزی استقلال و آزادی ما را قبول دارند. به یقین آنان مرزی جز عدول از همه هویّتها و ارزشهای معنوی دینمان نمی‌شناسند. به گفته قرآن کریم هرگز دست از مقابله و ستیز با شما برنمی‌دارند مگر اینکه شما را از دینتان برگردانند و ما چه بخواهیم و چه نخواهیم، صهیونیستها و آمریکا و شوروی در تعقیبمان خواهند بود تا هویت دینی و شرافت مکتبمان را لکه‌دار نمایند. بعضی مغرضین ما را به اعمال سیاست نفرت و کینه‌توزی در مجامع جهانی توصیف و مورد شماتت قرار می‌دهند و با دلسوزیهای بی‌مورد و اعتراضهای کودکانه میگویند جمهوری اسلامی سبب دشمنیها شده است و از چشم غرب و شرق و ایادیشان افتاده است! که چه خوبست به این سئوال پاسخ داده شود که ملّتهای جهان سوم و مسلمانان و خصوصاً ملّت ایران چه زمانی نزد غربیها و شرقیها احترام و اعتبار داشته‌اند که امروز بی‌اعتبار شده‌اند؟!

آری! اگر ملت ایران از همه اصول و موازین اسلامی و انقلابی خود عدول کند و خانه عزّت و اعتبار پیامبر و ائمه معصومین علیهم‌السلام را با دستهای خود ویران نماید، آنوقت ممکن است! جهانخواران اورا به عنوان یک ملّت ضعیف و فقیر و بی‌فرهنگ به رسمیت بشناسند ولی در همان حدی که آنها آقا باشند، ما نوکر!؛ آنها ابرقدرت باشند، ما ضعیف؛ آنها ولی و قیّم باشند، ما جیره‌خوار و حافظ منافع آنها. نه یک ایران با هویت ایرانی اسلامی، بلکه ایرانی که شناسنامه‌اش را آمریکا و شوروی صادر کند؛ ایرانی که ارابه سیاست آمریکا یا شوروی را بکشد!» (پیام استقامت حضرت امام، ذیحجه 1408، تیرماه 1367)

و موارد متعدد دیگر!

همچنین سیدالشهدای انقلاب اسلامی، شهید مظلوم دکتر بهشتی نیز در رد همین شبهات بی اساس و تحلیلهای به اصطلاح دلسوزانه و اعتراضات انحرافی لیبرالها نسبت به استکبارستیزی جمهوری اسلامی (که آنها هم مثل بعضیها مکرراً از اینکه از اینکه سازش‌ناپذیری نظام با استکبار جهانی سبب بی‌اعتباری کشور! در عرصه بین‌المللی شده، می ‌نالیدند!)، به زیبایی هر چه تمامتر چنین می فرمایند:

«عده‌ای مدام می‌گویند که ای وای! دارند آبروی انقلاب ما را میبرند! مگر ما از اینها (استکبار جهانی) جز این هم میتوانستیم توقع داشته باشیم؟! به شما قول میدهم فقط در یک حالت اینها به شما بارک‌الله خواهند گفت و آن، موقعی است که دوباره و به شکل تازه‌ای راه بازگشت امپریالیسم و صهیونیسم را به کشورعزیزتان باز کنید، به آنها بگویید: بفرمایید! خیرمقدم! در آن حالت تمام دستگاههای تبلیغاتی درباره همه مردم ما به ستایش و ثناگویی خواهند پرداخت! والا تا زمانیکه ملت ما در برابر این ستمگران چپاولگر دنیا ایستادگی میکند، آنها باید هم فحش بدهند! هیچوقت ما آبروی انقلاب را نباید در نوشته‌های روزنامه‌ها و مجله‌های صهیونیستی و سروصداهای رادیوها و تلویزیونهای امپریالیستی بنگریم!

[بلکه باید] ببینیم ملتهای محروم دنیا راجع به انقلاب ما چه دیدگاهی دارند. اطلاعاتی که از اطراف و اکناف دنیا میرسد، قاطعانه نشان می دهد که مستضعفان دنیا همین حالا، امام خمینی را رهبر خودشان می دانند...» (سخنرانی شهید بهشتی پیش از خطبه‌های نمازجمعه تهران، 13/10/59) و چه زیباتر آن شهید مظلوم و استکبارستیز –بر خلاف برخی عافیت طلبان و کسانی که بیهوده در پی کسب رضایت! خاطر استکبار جهانی بودند!- بر شیطان بزرگ اینگونه خروشید که: «آمریکا! از ما عصبانی باش و از این عصبانیت بمیر!»

البته این سنخ افاضات و اضافات از آقای خاتمی هر چند – همانگونه که گفتیم- بسیار مایه تأسف است، اما هرگز مایه تعجب نیست! نگارنده خطاب به برخی دوستانی که از شنیدن این اظهار نظر اخیر آقای خاتمی متعجب و نگران شده اند عرض میکنم که آیا اصولاً مگر از ایشان جز اینهم انتظار دیگری داشتید؟! مگر این نخستین بار است که حضرتش در کسوت یک به اصطلاح منورالفکر! با انداختن یک پا روی پای دیگر، مواضعی و بیاناتی اظهار می کند که بیگانگان از شنیدن آنها به وجد میآیند؟! برای اینکه ذهن دوستان در خصوص سوابق مشعشع! آقای خاتمی و افاضات ایشان روشنتر شود به چند نمونه از این بیانات گهربار! اشاره می نماییم:

آقای خاتمی در اولین سالگرد دوم خرداد در سخنرانی خود در دانشگاه تهران (محل اقامه نماز جمعه که نگارنده این سطور نیز در آن محل حضور داشتم) با تفکیک کردن دین از آزادی و برخلاف آراء صریح حضرت امام که دین و اسلام را بالاترین چیز معرفی کرده و هیچ چیز را بالاتر از آن نمی دانستند و همه ارزشهای انسانی اعم از آزادی، حقوق بشر، عدالت،... را فقط و فقط در قالب و در پرتو اسلام قابل طرح می دانستند و خارج از اسلام هیچ مشروعیتی برای هیچ چیز قائل نبودند، به صراحت اعلام کرد: «آزادی اصلی ترین گوهری است که در طول تاریخ بشریت، انسان در پی آن بوده است، به صراحت میگویم تجربه تاریخ نشان داده که هرجا هر عنصری در برابر آزادی ایستادگی کرده، شکست خورده است! حتی دین عدالت هم اگر در برابر آزادی قرار بگیرند شکست میخورند!؟» و سپس در تعمیمی کاملاً انحرافی و غلط، تجربه کلیسای قرون وسطی و نیز شکیت انقلاب مارکسیستی را بعنوان شاهد مدعای خود ذکر کرد! غافل از اینکه دین مبین اسلام هرگز با دین تحریف شده و کلیسای متحجر قرون وسطی و نیز مکتب ورشکسته و به تاریخ پیوسته مارکسیسم و سوسیالیسم قابل قیاس نیست!

3 سال قبل هم که در پی اهانت گستاخانه مطبوعات اروپایی به ساحت مقدس نبی اکرم (ص) موج اعتراض و خشم در جهان اسلام و حتی پیروان سایر ادیان بالا گرفته بود، آقای خاتمی (درست همانند همین اظهار نظر اخیر خود) مجدداً توپ را به زمین خودی برگردانده و با تبرئه غرب از جنایت اهانت به مقدسات بیش از یک و نیم میلیارد مسلمان و طی بیاناتی بسیار شگفت، با همطراز دانستن «لیبرالیسمِ» عزیز خود! با دین مبین اسلام، اینگونه افاضه فرمود که: «علاوه بر غرب ما هم در این زمینه مشکلاتی داریم و دائماً به جای نقد دموکراسی، مدرنیته و لیبرالیسم به آنها بد می‌گوییم. من خدمت بزرگانی عرض کرده‌ام که دین دنیا، دین لیبرالیسم است [!] و ما حق نداریم به آن اهانت کنیم. ما نیز نباید از واژه هایی مانند فرهنگ منحط و عقب‌ماندهِ غرب و... سخن گوییم. در قرآن کریم هم آمده که «شما خدایان دیگر را دشنام ندهید تا غیرمستقیم خدای یکتا را دشنام داده باشید» باید ایستاد و مقاومت کرد اما همه باید همه جنبه‌ها را رعایت کنند.» (شرق، پنجشنبه 27/11/84، ص.2)

به عبارتی وی که همواره دغدغه حفظ حرمت لیبرالیسم را داشته و در اغلب بیانات خود آن را ابراز می نماید، در آن مقطع نیز زمان را مناسب دیده و انتقاد (یا به تعبیر وی، هجمه) به لیبرالیسم را با اهانت سخیف مطبوعات اروپایی به نبی اکرم(ص) در یک رتبه قلمداد و هر دو را تقبیح کرد!؟(6)

و نمونه های فراوان دیگر!

ضمناً خوب است آن حضراتی که اتهام حمایت آمریکا و غرب از اصلاح طلبان را «توطئه اصولگرایان و تبانی آنها با آمریکا! برای بدنام کردن اصلاح طلبان عزیز و شریف!» می خوانند، پاسخ دهند که آیا این افاضات آقای خاتمی در تبرئه استکبار جهانی و در عوض انداختن توپ به زمین خودی نیز که قطعاً با استقبال آمریکا و غرب روبرو میشود نیز توطئه و تبانی رقبای خاتمی و اصلاح طلبان برای بدنام کردن آنهاست؟!

در انتها با عنایت به آن فرمایش امام مبنی بر اینکه «اگر دشمن از ما تعریف کند باید عزا بگیریم!»، و از آنجا که جناب خاتمی به خصوص در این چند سال اخیر، با رفتار و گفتار خود تعریف و ستایش مکرر در مکرر استکبار جهانی و دشمنان سرسخت انقلاب اسلامیمان را برای خود خریده اند، جا دارد از حضرتشان بخواهیم که:

جناب آقای خاتمی! لطفاً عزا بگیرید!

فاعتبروا یا اولی الابصار

پی نوشت ها:

1 - شاید از این منظر بتوان گفت که اتفاقاً این اقدام اتحادیه اروپا یعنی خارج کردن منافقان از فهرستی که در رأس آنها حزب الله لبنان و حماس و سایر آزادیخواهان جهان قرار دارند را باید به فال نیک بگیریم!

2 - ر.ک به کتاب تازه منتشر شده «تبار ترور» اثر محقق ارجمند دکتر محمد صادق کوشکی و منتشر شده توسط مرکز اسناد انقلاب اسلامی

3 - و البته شمار این دسته افراد بسیار معدود بوده و بعبارت دیگر هرگز نمی توان آن 20 میلیون رأی دوم خرداد 76 را تماماً به عنوان پیروان فکری خاتمی قلمداد نمود که جای بحث آن در این مقال نیست.

4 - که البته مواضع سئوال برانگیز اخیر ایشان در طرح انتقادات - با کمال تأسف - بعضاً غیرمنصفانه از دولت نهم و حتی طرح تلویحی ضرورت عبور از دکتر احمدی نژاد! قطعاً -ولو ناخواسته- مصداق حقیقی آب به آسیاب رقیبان تجدیدنظرطلب ریختن بوده و به همین دلیل نیز مورد استقبال شدید همان اصلاح طلبانی که آقای مطهری مدعی مرزبندی با ایشان است، قرار گرفته است!

5 - که این امر سبب دلزدگی و ناراحتی بسیاری از دوستداران امام و مردم اردتمند و عاشقان دلباخته به آن حضرت گردیده است بنحوی که بنده مطمئنم بسیاری از دوستداران امام منجمله خود حقیر، – در عین داشتن علاقه فراوان به شرکت در مراسم حرم امام- اما صرفاً به دلیل همین جهت گیری بارز سیاسی و سیاست زدگی متولیان مرقد و دعوت از افراد خاصی که شائبه بهره برداریهای سیاسی را به شدت تقویت می نماید، از شرکت در این قبیل مراسم خودداری می کنند.

6 - نگارنده پس از آن افاضات آقای خاتمی نیز یادداشتی در نقد آن نگاشتم که همزمان هم در روزنامه کیهان (با عنوان «لیبرالیسم دین نیست!» چهارشنبه، 3/12/84، ص.12) و نیز هفته نامه «پرتو سخن» (با عنوان «آقای خاتمی! باز هم این سخن حق را تکرار می کنیم، لیبرالیسم فرهنگی منحط است») منتشر گردید