ع- امامی
در اخبار داشتیم که جناب خاتمی مطابق معمول! و در ادامه افاضات تأمل برانگیز خود (که هر از چندی با زیر سئوال بردن مبانی انقلاب اسلامی و آرمانهای شاخص بنیانگذار کبیر آن، حضرت امام خمینی (ره) و طرح شبهات سست و نابجای خود، از یکسو غریو سوت و کف سرسخت ترین دشمنان انقلاب و جمهوری اسلامی را در تشویق خود بلند کرده! و از سوی دیگر با تضعیف ارزشهای انقلاب، زخم ناسور دیگری بر دل دلسوختگان و شیفتگان امام و رهبری و مستضعفان وارد می سازد!) در اظهار فضل عجیب دیگری و در راستای همنوایی با همفکران تجدیدنظرطلب و مدعیان اصلاحات در هجمه ناجوانمردانه علیه دولت اصولگرای نهم، اقدام اخیر و خبیثانه اتحادیه اروپا در خارج کردن نام گروهک ورشکسته و جنایتکار منافقین از به اصطلاح فهرست تروریستها را به عنوان بهانه دیگری برای جوسازی علیه دولت دکتر احمدی نژاد قرار داده و ضمن تبرئه و تطهیر جنایتهای غرب و غفلت از دشمنی استکبار جهانی با جمهوری اسلامی ایران، فرموده است:
«امروز وقتی دوران گذشته را با دوران کنونی مقایسه می کنیم از یک سو احساس سرافرازی می کنیم و از سوی دیگر دلمان برای کشور می سوزد[؟!]» سپس درباره یکی از دستاوردهای دولت اصلاحات که باعث سرافرازی وی بوده، گفته است: «در گذشته کاری شد که همه دنیا گفتند منافقین تروریست هستند اما امروز چه کرده ایم و چه شده است که نام آنها از لیست تروریست درآمده است؟ آیا این خدمت به خون شهیدان است[؟!]»؟!
هر چند اعتراضات به حقی به این اظهار نظر نامعقول و مغرضانه خاتمی بیان شده و از جمله آقای حسین شریعتمداری طی یادداشت کوتاهی در کیهان (یکشنبه 14 بهمن، ص.2) با عنوان دستمال کاغذى! حق مطلب را تا اندازه ای ادا کرده و پاسخ شایسته ای به این اظهار فضل! خاتمی داده است اما به نظر می رسد بازهم در این زمینه نیازمند روشنگری بوده و لذا صاحب این قلم لازم دیدم تا نکاتی را به اجمال به استحضار خوانندگان محترم برسانم:
اولین نکته اینکه آقای خاتمی چنان از بابت مصیبت عظمای! خارج شدن منافقین از فهرست تروریستی اتحادیه اروپا ابراز دلتنگی و پریشانی خاطر نموده، کاّنه ما تابحال و صرفاً به دلیل قرار داشتن نام آن گروهک روسیاه و دشمنان خدا و خلق خدا در فهرست کذایی اتحادیه اروپا، قائل به تروریست بودن منافقین بودیم و چون دیگر اتحادیه اروپا –که خود همدست و شریک جرمِ اگر نه تمام، دستکم بسیاری از جنایات و عملیاتهای تروریستی دشمنان انقلاب و به ویژه فرقه جهنمی رجوی می باشد- نام این گروهک را از فهرست مقدس! و غیرقابل خدشه! خود خارج کرده و نیز از آنجا که از نظر برخی از روشنفکران عزیز! ما تنها معیار تشخیص صحیح از سقیم، میل و تشخیص غربیها است و لاغیر! لاجرم چاره ای نداریم جز اینکه از امروز منافقان را نه به عنوان یک گروهک تروریستی جنایتکار که دستش به خون صدها و بلکه هزاران تن از عزیزترین فرزندان و سرمایه های ملت آلوده است، بشناسیم بلکه لابد باید ایشان را بعنوان مبارزان راه آزادی! در آغوش نیز بفشاریم!
و انگار اتحادیه اروپا تابحال با قرار دادن این گروهک جنایتکار در آن فهرست مسخره و هم ردیف کردن سازمان استالینیست به اصطلاح «مجاهدین خلق» با گروههای مبارز و مشروعی چون حزب الله لبنان و حماس فلسطین، منتی بر سر ما داشت و حالا که این منت و این فیض عظمی!- به فتوای اخیر آقای خاتمی!-«به دلیل عملکرد نابخردانه! دولت فعلی!» از ما دریغ شده، باید خاک عزا بر سر کنیم!(1)
سازمان جهنمی و فاشیستی که سرکرده جنایتکار آن در مصاحبه های متعدد و رسماً منتشر شده با نشریات و روزنامه های غربی، به ترور هزاران تن از مردم ایران، از مقامات عالیرتبه بگیر تا شهروندان بیگناه صراحتاً اعتراف کرده و بعبارتی خون بیش از 6 هزار نفر از مردم غیرنظامی را بر گردن گرفته
سازمان خیانتکار و خبیثی که اوج رذالت و پستی خود را در دوران دفاع مقدس و با به عهده گرفتن نقش ستون پنجم ارتش متجاوز صدام بعثی به نمایش گذاشت تا جایی که این رذالت حتی مورد انزجار سلطنت طلبان و سایر گروههای ضد انقلاب که حداقل و در ظاهر اندکی عرق وطن دوستی دارند، قرار گرفت!
ثانیاً این دست بیانات که متأسفانه مکرر در مکرر در اظهارات آقای خاتمی دیده شده و در واقع به جزئی لاینفک از ادبیات خاصّ وی بدل شده، بخوبی عقبه فکری ایشان و نیز کسانی که چون وی می اندیشند و یا وی را به عنوان مقتدای فکری و سیاسی خود پذیرفته اند
خاطرم هست 8 سال قبل و در همین ایام که کم کم فضای جامعه برای انتخابات دور هشتم ریاست جمهوری آماده می شد، دکتر علی مطهری
آقای مطهری در تشریح پیشنهاد خود دلایلی را ذکر کرد که یکی از آنها دلیل کلی ایشان مبنی بر اصلح بودن حضور فردی غیرمعمم در عرصه سکانداری قوه مجریه به عنوان یک اصل و قاعده کلی و مورد تأکید بزرگانی چون استاد شهید مطهری و نیز خود حضرت امام بود، و دلیل دیگر نیز به وجود اشکالات عمده در منش و افکار شخص آقای خاتمی بر می گشت. ایشان در فرازی از این نامه با اشاره به «وجود نوعی شیفتگی در آقای خاتمی به مغرب زمین و متفکران غربی»، و نیز روحیه صلح کلی وی و اینکه ایشان فقط و فقط درصدد جذب همه گروهها و اقشار بوده و لذا مواضع بعضاً مبهم و یا حتی متناقض اظهار می نماید، این گونه روحیات آقای خاتمی را به درستی «مخّل استقلال مکتبی» (که لازمه یک مسئول بلندپایه نظام مکتبی جمهوری اسلامی است.) قلمداد نمود و سپس خاطره ای از مخالفت استاد شهید مطهری با رفتن آقای خاتمی به خارج و آلمان پیش از پیروزی انقلاب اسلامی (به دلیل شناختی که آن شهید فرزانه و متفکر بصیر از این روحیات آقای خاتمی داشتند و احتمال تأثیرپذیری منفی وی از دیدن ظواهر زندگی غربی را قوی می دانستند) به عنوان شاهد مدعای خود مطرح نمود. (نامه سرگشاده دکتر علی مطهری به آقای خاتمی، آبان 79، به نقل از «اصلاحطلبی» نوشته دکتر علی مطهری، چاپ چهارم، صدرا، ص.151) و البته دیدگاههای لیبرالیستی و به اصطلاح روشنفکرانه آقای خاتمی که مکرراً با فراموش کردن اقتضائات سِمَت خود به عنوان رئیس قوه مجریه نظام مکتبی جمهوری اسلامی، در کسوت یک ایدئولوگ! و نظریه پرداز روشن فکر! به طرح دیدگاههای بعضاً ساختارشکنانه و مغایر با مبانی و ثوابت فکری نظام پرداخته و البته همچنان نیز بر این رویه غلط و بیگانه پسند اصرار دارد، دلیل واضحی بر صحت و درستی این مدعا می باشد.
قبل از هر چیز خطاب به امثال آقای خاتمی که رضایت و خوشایند «همه دنیا!» (بخوانید غرب مستکبر!) را معیار درستی یا نادرستی اظهار نظر و اقدام می دانند و بیهوده تلاش می کنند تا با هر شیوه ای، رضایت خاطر مستکبران زیاده خواه غربی را به دست آورند، این نص صریح کلام آسمانی را یادآور شویم که:
«ولن ترضی عنک الیهود و لاالنصری حتی تتبع ملتهم» (سوره مبارکه بقره آیه 120)
خوب است آقای خاتمی و همفکران ایشان که از یکسو خود را مدعی انحصاری خط امام می نامند! و از سوی دیگر امروز از بابت حذف نام منافقین از فهرست اتحادیه اروپا به فغان آمده و نارضایتی غرب از دولت نهم را به مثابه چماقی برای کوفتن بر سر رقیب انتخاباتی خود علم کرده اند!، نسبت خود را با این فرمایشات روشن امام مشخص و شفاف نمایند:
«باید هیچ سستی نکنیم و از این ترس نداشته باشیم که فلان رادیو یا دولت خارجی چه میگوید، رادیوها باید به ما فحش بدهند! آن روزی را که آمریکا از ما تعریف کند،باید عزا گرفت! آن روز که کارتر و ریگان از ما تعریف کند، معلوم میشود در ما اشکالی پیدا شده است، آنها باید فحش دهند و ما هم باید محکم کارمان را انجام دهیم.» (صحیفه امام،ج.18،ص.242)
و «نباید توقع داشته باشیم که اینها برای ما خوب بگویند، اگر خوب بگویند معلوم میشود که ما خیانتکاریم! اگرچنانچه آمریکا از ما تعریف کند و روزنامههای آمریکا از ما تعریف کنند، آن وقت است که مردم باید بگویند این چه است قضیه؟ یک قضیهای است که دارند تعریف میکنند!» (همان،ج.9،ص.527)
و خلاصه اینکه «آن روز که دشمن از ما تعریف کند، باید عزا بگیریم و در خودمان شک کنیم!»
شایسته و ضروری است که جناب خاتمی که امروز دولت نهم را به دلیل در پیش گرفتن رفتاری که به ادعای وی سبب نارضایتی طبع لطیف! غرب گردیده و آنها را به حذف منافقین از آن فهرست مضحک تحریک کرده، سرزنش می کند و خلاصه مقصر اصلی این مصیبت عظمی! را دولت نهم میداند، موضع خود را نسبت به این فرمایشات نورانی حضرت امام روشن کند:
«غرب و شرق تا شما را از هویت اسلامیتان به خیال خام خودشان بیرون نبرند، آرام نخواهند نشست. نه از ارتباط با متجاوزان خشنود شوید و نه از قطع ارتباط با آنان رنجور. همیشه با بصیرت و چشمانی باز به دشمنان خیره شوید و آنان را آرام نگذارید که اگر آرام گذارید، لحظهای آرامتان نمیگذارند.» (صحیفهنور، ج.21، ص.109)
و از آن مهمتر:
«نکته مهمی که همه ما باید به آن توجه کنیم و آن را اصل و اساس سیاست خود با بیگانگان قرار دهیم این است که دشمنان ما و جهانخواران تا کی و تا کجا ما را تحمّل میکنند و تا چه مرزی استقلال و آزادی ما را قبول دارند. به یقین آنان مرزی جز عدول از همه هویّتها و ارزشهای معنوی دینمان نمیشناسند. به گفته قرآن کریم هرگز دست از مقابله و ستیز با شما برنمیدارند مگر اینکه شما را از دینتان برگردانند و ما چه بخواهیم و چه نخواهیم، صهیونیستها و آمریکا و شوروی در تعقیبمان خواهند بود تا هویت دینی و شرافت مکتبمان را لکهدار نمایند. بعضی مغرضین ما را به اعمال سیاست نفرت و کینهتوزی در مجامع جهانی توصیف و مورد شماتت قرار میدهند و با دلسوزیهای بیمورد و اعتراضهای کودکانه میگویند جمهوری اسلامی سبب دشمنیها شده است و از چشم غرب و شرق و ایادیشان افتاده است! که چه خوبست به این سئوال پاسخ داده شود که ملّتهای جهان سوم و مسلمانان و خصوصاً ملّت ایران چه زمانی نزد غربیها و شرقیها احترام و اعتبار داشتهاند که امروز بیاعتبار شدهاند؟!
آری! اگر ملت ایران از همه اصول و موازین اسلامی و انقلابی خود عدول کند و خانه عزّت و اعتبار پیامبر و ائمه معصومین علیهمالسلام را با دستهای خود ویران نماید، آنوقت ممکن است! جهانخواران اورا به عنوان یک ملّت ضعیف و فقیر و بیفرهنگ به رسمیت بشناسند ولی در همان حدی که آنها آقا باشند، ما نوکر!؛ آنها ابرقدرت باشند، ما ضعیف؛ آنها ولی و قیّم باشند، ما جیرهخوار و حافظ منافع آنها. نه یک ایران با هویت ایرانی اسلامی، بلکه ایرانی که شناسنامهاش را آمریکا و شوروی صادر کند؛ ایرانی که ارابه سیاست آمریکا یا شوروی را بکشد!» (پیام استقامت حضرت امام، ذیحجه 1408، تیرماه 1367)
و موارد متعدد دیگر!
همچنین سیدالشهدای انقلاب اسلامی، شهید مظلوم دکتر بهشتی نیز در رد همین شبهات بی اساس و تحلیلهای به اصطلاح دلسوزانه و اعتراضات انحرافی لیبرالها نسبت به استکبارستیزی جمهوری اسلامی (که آنها هم مثل بعضیها مکرراً از اینکه از اینکه سازشناپذیری نظام با استکبار جهانی سبب بیاعتباری کشور! در عرصه بینالمللی شده، می نالیدند!)، به زیبایی هر چه تمامتر چنین می فرمایند:
«عدهای مدام میگویند که ای وای! دارند آبروی انقلاب ما را میبرند! مگر ما از اینها (استکبار جهانی) جز این هم میتوانستیم توقع داشته باشیم؟! به شما قول میدهم فقط در یک حالت اینها به شما بارکالله خواهند گفت و آن، موقعی است که دوباره و به شکل تازهای راه بازگشت امپریالیسم و صهیونیسم را به کشورعزیزتان باز کنید، به آنها بگویید: بفرمایید! خیرمقدم! در آن حالت تمام دستگاههای تبلیغاتی درباره همه مردم ما به ستایش و ثناگویی خواهند پرداخت! والا تا زمانیکه ملت ما در برابر این ستمگران چپاولگر دنیا ایستادگی میکند، آنها باید هم فحش بدهند! هیچوقت ما آبروی انقلاب را نباید در نوشتههای روزنامهها و مجلههای صهیونیستی و سروصداهای رادیوها و تلویزیونهای امپریالیستی بنگریم!
[بلکه باید] ببینیم ملتهای محروم دنیا راجع به انقلاب ما چه دیدگاهی دارند. اطلاعاتی که از اطراف و اکناف دنیا میرسد، قاطعانه نشان می دهد که مستضعفان دنیا همین حالا، امام خمینی را رهبر خودشان می دانند...» (سخنرانی شهید بهشتی پیش از خطبههای نمازجمعه تهران، 13/10/59) و چه زیباتر آن شهید مظلوم و استکبارستیز –بر خلاف برخی عافیت طلبان و کسانی که بیهوده در پی کسب رضایت! خاطر استکبار جهانی بودند!- بر شیطان بزرگ اینگونه خروشید که: «آمریکا! از ما عصبانی باش و از این عصبانیت بمیر!»
البته این سنخ افاضات و اضافات از آقای خاتمی هر چند – همانگونه که گفتیم- بسیار مایه تأسف است، اما هرگز مایه تعجب نیست! نگارنده خطاب به برخی دوستانی که از شنیدن این اظهار نظر اخیر آقای خاتمی متعجب و نگران شده اند عرض میکنم که آیا اصولاً مگر از ایشان جز اینهم انتظار دیگری داشتید؟! مگر این نخستین بار است که حضرتش در کسوت یک به اصطلاح منورالفکر! با انداختن یک پا روی پای دیگر، مواضعی و بیاناتی اظهار می کند که بیگانگان از شنیدن آنها به وجد میآیند؟! برای اینکه ذهن دوستان در خصوص سوابق مشعشع! آقای خاتمی و افاضات ایشان روشنتر شود به چند نمونه از این بیانات گهربار! اشاره می نماییم:
آقای خاتمی در اولین سالگرد دوم خرداد در سخنرانی خود در دانشگاه تهران (محل اقامه نماز جمعه که نگارنده این سطور نیز در آن محل حضور داشتم) با تفکیک کردن دین از آزادی و برخلاف آراء صریح حضرت امام که دین و اسلام را بالاترین چیز معرفی کرده و هیچ چیز را بالاتر از آن نمی دانستند و همه ارزشهای انسانی اعم از آزادی، حقوق بشر، عدالت،... را فقط و فقط در قالب و در پرتو اسلام قابل طرح می دانستند و خارج از اسلام هیچ مشروعیتی برای هیچ چیز قائل نبودند، به صراحت اعلام کرد: «آزادی اصلی ترین گوهری است که در طول تاریخ بشریت، انسان در پی آن بوده است، به صراحت میگویم تجربه تاریخ نشان داده که هرجا هر عنصری در برابر آزادی ایستادگی کرده، شکست خورده است! حتی دین عدالت هم اگر در برابر آزادی قرار بگیرند شکست میخورند!؟» و سپس در تعمیمی کاملاً انحرافی و غلط، تجربه کلیسای قرون وسطی و نیز شکیت انقلاب مارکسیستی را بعنوان شاهد مدعای خود ذکر کرد! غافل از اینکه دین مبین اسلام هرگز با دین تحریف شده و کلیسای متحجر قرون وسطی و نیز مکتب ورشکسته و به تاریخ پیوسته مارکسیسم و سوسیالیسم قابل قیاس نیست!
3 سال قبل هم که در پی اهانت گستاخانه مطبوعات اروپایی به ساحت مقدس نبی اکرم (ص) موج اعتراض و خشم در جهان اسلام و حتی پیروان سایر ادیان بالا گرفته بود، آقای خاتمی (درست همانند همین اظهار نظر اخیر خود) مجدداً توپ را به زمین خودی برگردانده و با تبرئه غرب از جنایت اهانت به مقدسات بیش از یک و نیم میلیارد مسلمان و طی بیاناتی بسیار شگفت، با همطراز دانستن «لیبرالیسمِ» عزیز خود! با دین مبین اسلام، اینگونه افاضه فرمود که: «علاوه بر غرب ما هم در این زمینه مشکلاتی داریم و دائماً به جای نقد دموکراسی، مدرنیته و لیبرالیسم به آنها بد میگوییم. من خدمت بزرگانی عرض کردهام که دین دنیا، دین لیبرالیسم است [!] و ما حق نداریم به آن اهانت کنیم. ما نیز نباید از واژه هایی مانند فرهنگ منحط و عقبماندهِ غرب و... سخن گوییم. در قرآن کریم هم آمده که «شما خدایان دیگر را دشنام ندهید تا غیرمستقیم خدای یکتا را دشنام داده باشید» باید ایستاد و مقاومت کرد اما همه باید همه جنبهها را رعایت کنند.» (شرق، پنجشنبه 27/11/84، ص.2)
به عبارتی وی که همواره دغدغه حفظ حرمت لیبرالیسم را داشته و در اغلب بیانات خود آن را ابراز می نماید، در آن مقطع نیز زمان را مناسب دیده و انتقاد (یا به تعبیر وی، هجمه) به لیبرالیسم را با اهانت سخیف مطبوعات اروپایی به نبی اکرم(ص) در یک رتبه قلمداد و هر دو را تقبیح کرد!؟(6)
ضمناً خوب است آن حضراتی که اتهام حمایت آمریکا و غرب از اصلاح طلبان را «توطئه اصولگرایان و تبانی آنها با آمریکا! برای بدنام کردن اصلاح طلبان عزیز و شریف!» می خوانند، پاسخ دهند که آیا این افاضات آقای خاتمی در تبرئه استکبار جهانی و در عوض انداختن توپ به زمین خودی نیز که قطعاً با استقبال آمریکا و غرب روبرو میشود نیز توطئه و تبانی رقبای خاتمی و اصلاح طلبان برای بدنام کردن آنهاست؟!
جناب آقای خاتمی! لطفاً عزا بگیرید!
فاعتبروا یا اولی الابصار
پی نوشت ها: